کتاب «مجموعه مقالات اولین نشست تخصصی قطب علمی آموزش عالی و توسعه: آموزش عالی و توسعة پایدار» به کوشش محمد یمنی دوزی سرخابی توسط مؤسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری در پاییز ۱۳۹۹ منتشر گردیده است. این کتاب مجموعهای از مقالات در خصوص آموزش عالی و توسعهی پایدار است که در اولین نشست تخصصی قطب علمی آموزش عالی و توسعه در بهمن ماه ۱۳۸۸ ارائه شده بود. این کتاب مشتمل بر یک پیشگفتار و شش مقاله است که شامل: ۱) مهارتآموزی و توسعه پایدار: ابراهیم صالحی عمران و فرناز عینخواه، ۲) برنامههای توسعه و تحولات آموزش عالی در ایران: غلامرضا گرایینژاد، ۳) نقش سیاستگذاری علمی در توسعه پایدار: کیفیت سیاست، روایتهای سیاست و تأملی در مفهوم «ناسیاست» در ایران: مقصود فراستخواه، ۴) ملاحظاتی در باب ارتباط صنعت، جامعه و آموزش عالی ایران: حسین میرزایی، ۵) نقش برنامههای آموزش عالی در توسعه پایدار: محبوبه عارفی و ۶) آموزش عالی و توسعه: توسعة آموزش عالی، آموزش عالی توسعه: محمد یمنی دوزی سرخابی است.
در مقاله اول ابراهیم صالحی عمران و فرناز عینخواه به بحث پیرامون آموزشِ مهارت و توسعة پایدار پرداختهاند و به دنبال پاسخ به این سوال میباشند که چه ارتباطی میان آموزش، رشد و توسعه از منظر رویکردهای مختلف وجود دارد و در ادامه به لزوم آموزش و نوینسازی مهارتهای دانشجویان اشاره شده و بر جایگاه بسیار با ارزش مهارتهای فنی توجه کردهاند. در این مقاله همچنین، به دو دیدگاهِ خوشبینانه و بدبینانه (ناامیدی) در ارتباط دوگانه میان آموزش و توسعه اشاره شده و توجه ویژه به «مشاغل سبز»، ضروری قلمداد شده است. چرا که مشاغل سبز مشاغلی هستند که اثرات زیست محیطی بخشهای اقتصادی و صنعتی را کاهش میدهند و در راستای پایداری فعالیت میکنند.
در مقاله دوم غلامرضا گرایینژاد به این نکته توجه میکنند که زمانیکه از برنامهریزی توسعه و آموزش عالی صحبت میکنیم، هدفمان این نیست که برنامهریزی توسعه را جایگزین برنامهریزی آموزشی یا برنامهریزی نیروی انسانی کنیم. چرا که این مقولهها از یکدیگر متفاوت هستند و برنامهی خاص خود را نیاز دارند. با اینحال، برنامهریزی توسعه در بعضی از مقاطع با انواع دیگر برنامهریزی مشترکاتی دارد و به این ترتیب، نباید انتظار داشت که برنامهریزی توسعه، برنامه تحول نظام آموزش عالی باشد. همچنین، اشارهای مختصر به برنامه اول تا ششم توسعه از نظر جایگاه آموزش عالی در آن شده است.
در مقاله سوم، مقصود فراستخواه کیفیت سیاستگذاری علمی در ایران را از هفت منظر مورد بررسی میدهند که به طور خلاصه شامل کیفیت به مثابه رضایت، نبودن خطا در سیستم، شایستگی و صلاحیت، ایجاد ارزش افزوده، کیفیت به مثابه تحقق اهداف، کیفیت به معنای درست بودنِ خود اهداف و کیفیت به مثابه تعادل قدرت است. در این مقاله در رابطه با لزوم ایجاد تعادل قدرت، به اهمیت سیاستِ عمومی علم و خطمشیگذاری نظام علمی به صورت اجتماعی و نه به صورت بوروکراتیک اشاره شده است چراکه مهمترین مسئله هر سیاست، این است که در زیست جهان و کفِ جامعه یعنی در شبکه ذینفعان و بویژه اجتماعات حرفهای، مورد پذیرش قرار بگیرد. حال اگر چنین نباشد و این ویژگیها در سیاستگذاری علمی وجود نداشته باشد، با شکست سیاست مواجه میشویم. در این نوشتار علاوه براین، سیاست علمی در ایران، با استفاده از ۹ روایت مورد تحلیل قرار گرفته شده است و در پایان نقطه مطلوب در سیاست ایران، آزادسازی علم و اعتمادسازی و سپردن این امانت به دست خودِ دانشمندان، جوامع علمی و حرفهای معرفی شده است.
در مقاله چهارم، حسین میرزایی به ملاحظاتی در باب ارتباط صنعت، جامعه و آموزش عالی ایران اشاره میکنند و در این رابطه، یکی از نقاط ضعف نظام علم و فناوری، دیدگاهِ منفی نسبت به حوزه آکادمیک معرفی شده است، که در واقع شکاف زیادی میان تئوریها و تولیدات علمی و اجرا و عمل به آنها در ایران وجود دارد که میتواند ناشی از سیاستگذاریهای صورت گرفته یا به عبارت بهتر ناسیاستی در این حوزه باشد. بنابراین، در صورتیکه دانشگاه به صنعت گره نخورد و نیاز متقابلی احساس و ایجاد نشود، و پاسخگویی به نیاز صنعت در دانشگاه تعریف نشود و از سوی دیگر، مطالبهای از سوی صنعت نسبت به دانشگاه نباشد، اتفاق ویژهای در آموزش عالی روی نخواهد داد.
در مقاله پنجم، محبوبه عارفی به نقش برنامههای آموزش عالی در توسعه پایدار می پردازند و دو دیدگاه کلی در رابطه با توسعه، شامل دیدگاه فن محوری و انسان محوری (که همراه یکدیگر ذکر میشود) و در مقابل این دو، دیدگاه محیط طبیعی محور، مطرح شده است. در ادامه نیز به نقش آموزش عالی به عنوان رهبری در تحقق اهداف توسعه اشاره شده است.
در پایان و در مقاله ششم، محمد یمنی دوزی سرخابی موضوع توسعهی آموزش عالی و آموزش عالی توسعه را بررسی میکنند. به این معنا که لازمهی توسعه اجتماعی، فرهنگی و … از سوی آموزش عالی، وجود ابتکار و خلاقیت در درون خودِ آموزش عالی است. درواقع، زمانی این پدیده (توسعه) اتفاق میافتد که خودِ آموزش عالی، مؤسسات آموزش عالی و دانشگاهها قبل از اینکه نگاه انتقادی به بیرون داشته باشند، به درون خود نگاه انتقادی داشته باشند. در ادامه، رابطه توسعهی آموزش عالی با چگونگی مدیریت تنوع در دانشگاه بحث شده است، چرا که آفت بزرگ بر سر راهِ توسعه دانشگاه این است که به تنوع موجود استعدادها و علایق دانشجویان توجه نشود و رویکردی کاهنده در خصوص آن اتخاذ شود.
راضیه شاهوردی دانشجوی دکتری آموزش عالی گرایش فناوری اطلاعات و مسئول سایت قطب آموزش عالی و توسعه