دکتر مقصود فراستخواه سخنرانی خود را با یک سؤال آغاز کردند که آیا برنامه هفتم توسعه با مرجعیت علمی تولید شده است؟ پاسخ به این سؤال از نظر ایشان خیر است. بلکه برنامه هفتم توسعه از طریق شبه علم تولید شده است. آیا اگر در بهترین حالت در برنامه هفتم به علم مرسوم درون دانشگاهی رجوع میشد کافی بود؟ مجددا از نظر ایشان مرجعیت درون دانشگاهی نیز کفایت نمیکند. از نظر ایشان سیاستگذاری ایران امروزه در وضعیت پیشامرجعیت دانشگاه قرار داد. این در حالی است که جهان در کار تجربه مرجعیت علمی پسادانشگاهی است. به این معنا که از مرجعیت علمی دانشگاه نیز عبور کرده است. ایشان در ادامه به این موضوع اشاره داشتند که علم به صورت اجتماعی ساخته میشود. علم تنها درون دانشگاه ساخته نمیشود. به این معنا که جهان از الگوی «دانشگاه به جامعه» به الگوی «دانشگاه برای جامعه» یا حتی «دانشگاه با جامعه» حرکت کرده و در حال تحول است. در چنین وضعیتی علم کالایی عمومی شده است.
از این طریق است که مفهومی با عنوان «علم شهروندی»[۱] به وجود آمده است. به این معنا که شهروندان میتوانند علم بورزند و این موضوع در حال تبدیل شدن به جریان اصلی علم در دنیا است. دکتر فراستخواه در ادامه به انواع سنخ شناسیها و تنوعات توسعه یافته درمورد علم شهروندی و پیچشهای علمی در حال گسترش (شامل پیچش سهگانه، پیچش چهارگانه و پیچش پنجگانه) اشاره کردند.
یکی دیگر از موضوعاتی که به آن اشاره شد، چرخش فرارشته و ورود علم ورزی به کف جامعه، با تسهیلگری دانشگاهها و مرجع آکادمیک، در قالب سیاستهای اقلیمی، فقر، سلامت و … بود. این در حالی است که در ایران بین رشتهای شدن به نارشتهای شدن تبدیل شده است.
دکتر فراستخواه در پایان پیشنهاد کردند که دانشگاه شهید بهشتی از طریق قطب آموزش عالی وتوسعه پایدار طرح اقدامی جبرانی وترمیمی به وزارت علوم، تحقیقات و فناوری دست کم برای مسیر اجرای برنامه هفتم ارائه بکند. که در این مسیر حداقل مسئله مشارکت شهروندان از طریق علمورزی با تسهیلگری دانشگاه مطرح شود.